جدول جو
جدول جو

معنی ناخوش شمردن - جستجوی لغت در جدول جو

ناخوش شمردن
(صَ / صِ قَ زَ دَ)
استبشاع. (تاج المصادر بیهقی). تقذر. استکراه. تطهم. (از منتهی الارب). نپسندیدن. خوش نشمردن. خوش نداشتن
لغت نامه دهخدا
ناخوش شمردن
نپسندیدن اکراه داشتن
تصویری از ناخوش شمردن
تصویر ناخوش شمردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ / صِ قَ کَ دَ)
ناگوار ساختن. تباه کردن:
بکوشد ز بهر درم پنج و شش
که ناخوش کند بر دلش روز خوش.
فردوسی.
مگر سیستان را پر آتش کنیم
بر ایشان شب و روز ناخوش کنیم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ گِ رِ تَ)
پسند نکردن. (ناظم الاطباء). خوش نیامدن. بد آمدن. خوش نداشتن. نپسندیدن. استبشاع. اعتناف. ناپسند افتادن. مقابل خوش آمدن. رجوع به خوش آمدن شود: افشین را سخت ناخوش و هول آید در چنین وقت آمدن من نزدیک وی. (تاریخ بیهقی). قوم را سخت ناخوش می آید وی را در درجه ای بدان بزرگی دیدن. (تاریخ بیهقی). خداوند، باشد که با خاصگان خوش گوید و ایشان را از آن ناخوش آید. (تاریخ بیهقی ص 61). سخنی که ناخوش خواهد آمد ناگفته به. (تاریخ بیهقی). اسکندر میدانست که دختر را آن حرکت ناخوش آمد. (اسکندرنامه). گفت با پدر اگر سخن بگویم از دو بیشتر نگویم تا شما را خوش آید یا ناخوش. (قصص الانبیاء). امیرنصر خبر یافت، ناخوش آمدش بجهت آنکه بی دستوری بود. (تاریخ بخارا). کاری بیند از کسی که او را ناخوش آید و آن کس رااز آن کار باز نتواند داشت. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
ناخوشت آید مقال آن امین
در نبی که لااحب الاّفلین.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(صَ / صِ قَ دَ)
بیمار گشتن. (ناظم الاطباء). مریض شدن. و نیز رجوع به ناخوش شود
لغت نامه دهخدا
تباه کردن ناگوارساختن: بکوشد زبهر درم پنج و شش که ناخوش کند بر دلش روز خوش. (شا) مقابل خوش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوش آمدن
تصویر ناخوش آمدن
خوش نیامدن ناپسند آمدن: (خداوند باشد که باخاصگان خوش گوید و ایشان را از آن ناخوش آید)، نامطبوع بودن دلپسند نبودن: (پس تشدیدباحرف راء ناخوش نیاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوش شدن
تصویر ناخوش شدن
بیمارشدن مریض گشتن
فرهنگ لغت هوشیار